لازم نیست تو بگویی . حسودم.

( انگشت اشاره ی دست چپش را برده بین لبهاش و از شب چشمهاش دو تا ستاره بیرون زده - تداعی ِ یک جور خجالت زدگی ِ شیطنت آمیز- ) بله، حسودی میکنم، به خودم اما فقط. به خود «آن» لحظه ای که چنان دچارت کرده که برایش قافیه و وزن بسازی حسودی میکنم و خیالیم نیست که نفهمی آدمی که به یک «آن» از خودش در ذهن «او» حسودی می کند چطور آدمی است.

.

دوست دارم بشینم و همینطور که دارم حسودی میکنم برایت به «همان » وزن و قافیه شعر بنویسم و ثابت کنم کسی که رفت تو بودی نه من( ستاره های شب ِ چشمش پر نورترند و زبانش از بین دندانهای نیش جلویی زده بیرون - برگردان ‌ِشیطنت تشدید شده -). ببین اولش اینطوری است:

تو آمده بودی که بمانی و . نماندی

تلخی غم و غصه به این قصه چشاندی؛ 

بعد یک جایی وسطش بگویم ،  ای بخت ِپریشان به کجایم بکشاندی؟

اواخر شعر  هم مدعی شوم که من پنجره ام چشم براه نفس تو ، یک بوسه به پیغام بر این لب ننشاندی ! 

اما می بینی که حسودیم بیشتر از چیزی است که بتوانم سر و سامانش بدهم. 

.

اصلا به نظر تو آدم چرا حسودی میکند ؟ من خوب که فکر میکنم میبینم حسودی هم مثل هر هفت گناه مسیحی از ترس است. این را کوین اسپیسی گفته بود در «سون» یا من فکر میکنم که او باید گفته باشد؟- نمیدانم.

.

خب من می ترسم که دیگر «آن» لحظه ی دچار کننده را برایت نداشته باشم ، آن لحظه ای که همه ی حس ات ،

همه گذشته و حال و آینده ات به هم پیچیده  ، دلت گر گرفته و از توی سرت چند کلمه می چکیده روی سقف اتاق من!

.

قطعا و حکما لحظه ی باشکوه و بی تکرار و ترسناکیست . این را من میگویم که لحظه ای نبوده که چنین دچارت نباشم که سر و دل و دستم خلاصی داشته باشند از کلمه برای تو و ناچار نباشم از نامیدنت در جهان خودم.

.

جان عزیزم ، مرا بیشتر حسود کن به خودم ، بیشتر،  خیلی بیشتر،  خیلی زیاد،  زیادتر خیلی زیاد تر و گرنه خود ِآن لحظه ی خوشبختم را میکشم،  خودی که دچار و ناچارت کرده به شعر به کلمه.

پی نوشت:

می شود فعلا ، به جای« سفر به انتهای شب»un long dimanche de fiançailles را هم دید ! جمع نامردی و نامرادی  فرانسوی ها در جنگ اول با تاکید بر قلب متصل دخترک.  

 

حسودی ,لحظه ,میکنم ,خیلی ,کلمه ,«آن» ,بیشتر،  خیلی ,حسودی میکنم ,«آن» لحظه منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

هر چی که بخوای Jamaridvmm9 Tapak Baranfilmd نارین مارکت narinmarket سایت شخصی مهدی برهانی سرای آرامش آریا Cafe paris❤ کانی